"من در کنار کویر زاده شده ام. در این سرزمین بسیارند بادهایی که موجودات زنده اند. بعضی آواره اند، بعضی ساکنند، دل سختند، دل نازکند، شوخند، عبوسند. بعضی بادها دست آموزند. بعضی وحشی. آدمیزاد آنها را خوب می شناسد و به نام می خواند.
نام من باد صباست!"
من از آبم. جلایم رنگ آبی. رنگ محرابها و گنبدها، حوضها و رودخانه ها، جاری در رگهای من.
شهر من هم اصفهان. با کوچه و پس کوچه هایی دنج و تنگ.
من از خاکم. درونم آتش است، مهر است. صفایم پای عریان در درون برکه و مرداب ها غلتیدن است.
من از شرق آمدم. یک مسافر. من سبک بارم. پر از اندیشه و پندار و آرمانم.
من از بادم. خوی من پویندگیست. رسم من بیدار کردن و لرزاندن دلهاست.
چه آن دل از آنˏ ماهیانی بزدل وترسو و یا از آنˏغولهای درشت و دیب پیکر که در زمانهایی دور تر میزیسته اند. دل دل است.
من از عشقم. نگاهم تا نهایت می شکافد. درست و تلخ و زیبا و سراب را می شناسد.
من از پوشش ، ریا کاری و چاپلوسی درحضور باد دیو ننگ پرور بیزارم. این نقابها هیچکدام با چهره ام سازگار نیست. می روم.
من اکنونم. جاودانه در درون هر چه هست. من امیدم، خنده ام، بادم. می نوازم گونه های گرمت را، می فشارم شانه هایت را. خبر از یار که آوردم بدان آنجا منم. من.
نام من باد صباست!
http://www.youtube.com/watch?v=jL3LB650plw